جدول جو
جدول جو

معنی دهان بینی - جستجوی لغت در جدول جو

دهان بینی
(دَ هامْ)
عمل دهان بین. دهن بینی. رجوع به دهان بین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهان بین
تصویر نهان بین
آنکه باطن امور را بنگرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهان بینی
تصویر جهان بینی
مجموعۀ عقاید، باورها و تصورات یک مکتب دینی، فلسفی یا سیاسی که دربارۀ پدیده ها، جهان، انسان و جایگاه او در جهان هستی و یا در جامعه و در تقابل با مسائل اجتماعی ارائه می دهد
فرهنگ فارسی عمید
آنکه حرف هرکسی را باور کند و تحت تاثیر گفته های این و آن واقع شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهان بند
تصویر دهان بند
آنچه جلو دهان ببندند، پوزبند که به دهان حیوانات بزنند، کنایه از چیزی که به کسی بدهند که در امری سکوت اختیار کند یا اسراری را فاش نکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهان بین
تصویر جهان بین
بینندۀ جهان مثلاً چشم جهان بین، کنایه از چشم
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
معنی شناس. واقعنگر. که به واقع و نهان امرتوجه دارد نه بصورت آن. مقابل ظاهربین:
فرستد کسی ساز دانش پذیر
نهان بین و پاسخ ده و یادگیر.
اسدی.
چشم سر ملک و چشم سر دین است
آن جهان بین واین نهان بین است.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که بینی پهن دارد. که بینی پخت دارد. افطس. (زمخشری). افطح. (از منتهی الارب). فطاء. افطّ. (منتهی الارب). اخثم. (از منتهی الارب) : مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین) گردرویند و پهن بینی. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(کَ لامْ)
بزرگ بینی. (ناظم الاطباء). دماغ گنده. آنکه بینی کلان دارد. صاحب بینی کلان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عناب، اعنب، مرد کلان بینی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ گِ رِ تَ / تِ)
دهن بین. کنایه از کسی که به حرف این و آن گوش کند. و رجوع به دهن بین شود
لغت نامه دهخدا
(دَ هَمْ)
صفت و چگونگی دهن بین. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهن بین شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ هامْ)
عمل و صفت نهان بین. رجوع به نهان بین شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آنکه درباره دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هرچه از هر که راجع بدانان شنود عقیدۀ خود قرار دهد. آنکه به گفتۀ این و آن عمل کند. (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
بیننده جهان آنکه یاآنچه دنیا را ببیند، چشم عین، چشم باطنی، فرزند، گردش کننده در اقطار عالم سیاح جهانگرد، روحی که در باطن آدمی نهفته است
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای بینی پهن است کسی که بینی پخت دارد افطس: مردمانش (مردمان خمدان مستقر فغفور چین) گرد رویند و پهن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهان بند
تصویر دهان بند
پوزبند که بدهان حیوانات بزنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهان بین
تصویر نهان بین
آنکه باطن امور را بنگرد: (فرسته گسی ساز دانش پذیر نهان بین و پاسخ ده و یاد گیر)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در مورد دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هر چه از هر که راجع به آنان شنود عقیده خود قرار دهد، آنکه بگفته این و آن عمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهان بین
تصویر جهان بین
کنایه از چشم، دیده
فرهنگ فارسی معین
کنایه از شخصی که هر حرفی را از دیگران بپذیرد
فرهنگ گویش مازندرانی